یکشنبه:1/اردیبهشت/92
بعد عمری تصمیم دوشتیم امشبوره درس بوخونیم!
رفتم سلف،دیدم غذا رزرو ندارم!!!!!
گفتم خب حالو می رم ی چی دُرُس می کنم،ک هم ی تنوُی باشه و هم غذوی آمادِی نباشه!
چیشتون روز بد نبینه!
از ساعت 8 تا همی حالو!!(10:30)پوی گاز بودم!!!!!!
ینی لههههههههه شدما.............
ب قول شاعر:تا شومو باشی دفه ی دیگه هوس غذوی خونگی نکنی!
والو!با ای نوناشون!